سرویس سیاست مشرق- بیست و هشتم تیرماه سال ۱۳۵۸ همزمان با سالگرد کودتای آمریکاییها علیه مصدق، روزنامه کیهان در یادداشتی به تلاش اعضای جبهه ملی برای راه انداختن یک تظاهرات ضد حجاب واکنش نشان داده و نوشت که اگر فردی واقعاً ادعای مبارزه با آمریکا را دارد، نباید علیه حجاب در جامعه واکنش منفی نشان دهد. در ادامه این مقاله آمده بود که چنانچه مردم ایران به پوشش اسلامی با محتوای مکتبی برگردند، در حقیقت یک پایگاه ضد امپریالیستی را به دست آوردهاند. این مقاله به قلم زهرا رهنورد منتشر شده بود.
اما ۳۸ سال پس از به نگارش درآمدن این یادداشت توسط همسر نخستوزیر سابق در دفاع از کرامت و عفت عمومی، او در نقش دیگری ظاهر میشود. در یک ماجرای جنجالی گفته شد که رهنورد با ارسال پاکت پستی همراه با مقدار قابلتوجهی تراولچک برای یکی از عوامل سر شبکه کشف حجاب در تهران از او حمایت کرده است. براساس مطالب منتشره در شبکههای اجتماعی، رهنورد همراه با پاکت پول در یادداشتی کوتاه از اقدام دختران کشفحجاب کرده و برهم زدن امنیت اجتماعی حمایت کرده بود.
البته ماجرای ارسال بستههای پول توسط سران فتنه برای برخی عوامل میدانی در شبکه اباحهگری خیلی زود لو رفت. یکی از افرادی که باواسطه قرار بود پاکت پول را دریافت کند، از مبلغ واریزی اظهار نارضایتی کرده و همین موضوع باعث شد تا بسیاری از داستان باخبر شوند. مصطفی تاجزاده عضو ارشد حزب چپگرا و منحله سازمان مجاهدین انقلاب برای رفعورجوع این افتضاح سیاسی بزرگ خودش را قربانی کرده و اعلام کرد که این پول باواسطه او به دختران خیابانی منتقلشده و رهنورد از مبلغ آن خبر نداشته است.
این اتفاق باعث شد که پشت پرده بر سر چوب زدن روسری توسط برخی افراد ناشناس در خیابان افشاشده و رد پای یک گروه سیاسی، چند سفارتخانه اروپایی، یک سرویس اطلاعاتی غربی و برخی از سران فتنه در آن ماجرا آشکار شود. بعدها دادستان وقت تهران اعلام کرد که ویدا موحد یکی از اعضای شبکه دختران خیابانی مشکل روانی داشته و برخی افراد از او برای اجرای طرح تجاهر به فساد سوءاستفاده کردهاند.
پروژه آمریکایی موسوم به دختران خیابان انقلاب پس از شناسایی سر شبکههای آن در داخل و خارج از کشور متلاشی شده و گرداننده کمپین آن در شبکههای اجتماعی اعتراف کرد که هدفش از کشف حجاب در خیابان آن بوده است که براندازی نظام را پیش ببرد، البته در آن زمان همکاری فتنه گران سال ۸۸ با پروژه اجتماعی سازمان سیا خیلی خوب مورد تحلیل و ارزیابی قرار نگرفت!
احیای دوباره یک کارزار شکستخورده
در اسناد باقیمانده از هیلاری کلینتون وزیر خارجه سابق آمریکا یک ایمیل جالبتوجه خودنمایی میکند، در این ایمیلهای فوق محرمانه آمده است که وزیر خارج آمریکا از منشی خود خواسته تا پس از شکست سبزها (فتنهگران) روزنهای دوباره برای ارتباط با طبقه متوسط شهری در ایران پیدا کند. چند ماه پس از ارسال این ایمیل، دستور وزیر خارجه اوباما اجرایی شده و در شهر کلن آلمان نشستی با موضوع مسائل اجتماعی در ایران با تمرکز روی زنان برگزار میشود. این جلسه علاوه بر دو ضدانقلاب یک میهمان جالبتوجه نیز دارد.
سهراب رزاقی مدیر سابق در وزارت کشور دولت اصلاحات در یکی از پنلهای این نشست پشت تریبون آمده و میگوید: باید چهره سنتی جامعه مدنی در ایران را تغییر داد تا وجهه رهاییبخش پیدا کند. درباره وجه رهاییبخش جامعه مدنی رزاقی اینگونه توضیح میدهد که در این وجه به جامعه مدنی بهمثابه یک نیروی اجتماعی و حامل تغییر برای ایجاد جامعه مبتنی بر عدالت بدون تبعیض و خشونت نگریسته میشود.
سهراب رزاقی در ادامه به مهمترین فراز از بحث خود در اجتماعی کردن محفلهای روشنفکری پرداخته و میگوید:
باید با تمرکز روی مسائلی چون زنان بخشهای زرد را سبز کرده و بهصورت تکنیکی و ابزاری فضا را تغییر داد. در سه سال گذشته دولت از یکسو تهاجم گستردهای علیه جامعه مدنی مستقل سامان داده و از سوی دیگر در حال ساختن جامعه مدنی مورد نظرش است. زمان آن رسیده است تا محفلهای روشنفکری را به درون جامعه آورده تا محفلیسم تبدیل به نیروی محرکه شود!
سهراب رزاقی در کنفرانس اسلام زدایی در ایران در شهر کلن آلمان
جالب است بدانید که سهراب رزاقی در دوران دولت اصلاحات با حکم عبدالواحد موسوی لاری مسئولیت یافته بود تا پروژه حمایت از توسعه پایدار و توانمندسازی سیاسی را در ایران اجرایی کند. یکی از اهداف سهراب رزاقی در پروژه واگذارشده آن بود که به همسانسازی اصول اسلامی با علوم انسانی سکولار بپردازد.
اما سهراب رزاقی چه کسی است و هدفش از اجرای یک پروژه سیاسی در ایران چه بود؟ رزاقی دستیار حسین بشیریه (استاد برجسته جریان چپ) و از رابطان بنیاد هلندی هیفوس در ایران بود. رزاقی با این مأموریت پا به تهران گذاشت که بهتدریج سنتهای اسلامی موجود در جامعه را تغییر داده و به اصلاح ایران را سرتاپا سکولاریزه کند.
هیفوس (HIVOS) مخفف نام «مؤسسه توسعه همکاریهای انساندوستانه» است که ۵۴ سال پیش در شهر لاهه هلند بنانهاده شد؛ بنیادی که با شعار «انسان بدون مرز»، هدف خود را گسترش همکاریها و کمکهای مالی انساندوستانه به کشورها و سازمانهای آفریقایی، آمریکای لاتین و آسیا اعلام کرده است. بیشترین تمرکز این کمکها و حمایتها در حوزه تغییرات اجتماعی، فعالان فضای مجازی و ابتکارات محلی است.
در اساسنامه این بنیاد، تأکید شده است که هیفوس اساساً بنیادی غیرمذهبی یا به عبارت دقیقتر ضدمذهبی است که فلسفه وجودیاش بر پایه مقابله با سازمانهای مذهبی شکلگرفته است. هیفوس حالا در کشورهای اندونزی، کاستاریکا، زیمبابوه، کنیا، بولیوی، هند، اکوادور، گواتمالا، تانزانیا، آفریقای جنوبی و تیمور دارای دفاتر منطقهای و محلی است و مجموعاً در ۲۶ کشور نیز فعال است.
هیفوس از بخشهای مختلفی تشکیلشده است که درمجموع چهار هدف اصلی را در کشورهای مقصد دنبال و برنامههایی را با این عناوین اجرا میکنند: توسعه اقتصادی، دموکراسی و حقوق بشر، فرهنگ و نسلها، ابزارهای ارتباطجمعی و رسانه و روابط خارجی.
چارت سازمانی و نقشه پراکندگی برنامههای توسعه و دموکراسی هیفوس در جهان
ترویج تفکرات فمینیستی و کشف حجاب یکی از مهمترین برنامههایی بود که سهراب رزاقی با ایده گرفتن از هیفوس ذیل عنوان پروژه توسعه پایدار برای کشور تنظیم کرده بود. هدف آن بود که با برگزاری پنلها و کارگاههای مختلف در کشور نیروی لازم برای تبلیغ لیبرال فمینیسم تربیتشده و شبکهای از نیرو و امکانات ایجاد گردد. سهراب رزاقی قبل از آنکه پروژه خود را به مرحله اجرا بگذارد در چتر اطلاعاتی افتاده و دستگیر شد.
با وجود حذف رزاقی از عملیات هیفوس در ایران؛ این بنیاد همچنان به کار خود ادامه داد! برنامههای هیفوس در ایران بیشتر بر حوزه «حقوق بشر» متمرکز شده است و در سه محور «حقوق زنان»، «حقوق همجنسبازان» و «زندانیان» با مشارکت دو گروه دنبال میشود؛ یکی از طریق شبکه رسانهای وابسته به هیفوس در خارج و برخی دنبالههای داخلی آن و دیگری با استفاده از اپوزیسیون داخلی و برخی فعالان مدنی.
در گزارش عملکرد هیفوس درباره فعالیتهای این بنیاد در ایران آمده است که هیفوس تلاش میکند کمکهای فنی و اقتصادی و ایجاد ظرفیت برای سازمانهای ناظر و گزارش دهنده نقض حقوق بشر در ایران را فراهم کند، همچنین بر روی قوانین جایگزین و اجرای اصلاحات از طریق کمپینها و تبلیغات کار میکنند.
مارسل ون در هیدن (Marcel van der Heijden) مدیر برنامه حقوق بشر و گسترش دموکراسی هیفوس اذعان کرده است که این بنیاد به افراد و سازمانهایی در داخل کشور پول پرداخته است، او در این باره میگوید: «کار با فعالان مدنی در ایران بسیار مشکل شده است. افرادی که از کشورهای غربی پول دریافت کردهاند به بازیچه شدن دست بیگانگان متهم شدهاند!»
کتاب «جنسیت ایکس» شادی امین/ بخشی از محتوای تولید شده در راستای اهداف بنیاد هیفوس در ایران
پس از پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۹۲ بار دیگر بازار هیفوسیها در ایران رونق گرفته و سروکله اعضای آن در تهران پیدا شد. سال ۹۴ ماریچه اسخاکه نماینده هلندی پارلمان اروپا از فضای پسا برجامی استفاده کرده و در پوشش دیپلماتیک به ایران سفر میکند. او در این سفر با افرادی خاص ارتباط گرفته و چند کارگاه آموزشی نیز برگزار میکند.
اسخاکه پس از بازگشت به کشورش، درباره سفر به ایران و حواشی آن در سایت شخصیاش مینویسد:
برای رسیدن به برابری زن و مرد در ایران راه درازی در پیش است. باآنکه آمار تحصیلات و اشتغال زنان در این کشور امیدوارکننده است، قوانین خانواده و کار راه را برای تبعیض باز گذاشتهاند. حضور سیاسی زنان در عرصههای رسمی نیز بسیار پایین است. ما با خانم ابتکار، معاون رئیسجمهور، راههای موردنظر او برای اصلاح این وضعیت را بررسی کردیم.
اسخاکه در میانه این سفر علاوه بر دیدار با چند محکوم امنیتی در فتنه ۸۸ در ساختمان یکی از سفارتخانههای اروپایی یک کارگاه آموزشی برگزار کرده تا بار دیگر شبکه اسلام زدایی در پوشش فمینیسم را احیا کند. او در این جلسه به این افراد توصیه میکند که قدرت کمپین سازی در شبکههای اجتماعی را دستکم نگرفته و روی براندازی با اینترنت حساب ویژه باز کنند. جالب است بدانید که دو سال پس از سفر اسخاکه به تهران ماجرای کشف حجاب دختران خیابانی همزمان با بروز آشوب در برخی شهرها کلید میخورد.
اسخاکه در کارگاه آموزشی خود به لیدرهای بدحجابی گفته بود که تکانههای اجتماعی در جامعه ایران در اقشار بالای شهری ایجاد نمیشود، باید کاری کرد که کف جامعه با آنها همراه شود. اسخاکه گفته بود که برای استقرار فمینیسم در ایران باید حتی برخی چادریها را نیز به خط کرد!
تغییر در پیمانکار براندازی نرم در داخل
هدف اسخاکه از سفر به ایران آن بود که پروژه سهراب رزاقی برای برداشتن حجاب از سر زنان ایرانی را بار دیگر راه بیاندازد؛ پس از لو رفتن پروژه هیفوس در ایران؛ این بنیاد برانداز برخی از مهرههای داخلی خود را از دست داده و برخی دیگر نیز قطع ارتباط شده بودند، هیفوس برای اجرای طرح خود در ایران احتیاج به مهرههای بومی داشت! زیرا در ارزیابی صورت گرفته در سازمانهای جاسوسی غربی پروژههای اسلام زدایی و تغییر ماهیت در نظام جمهوری اسلامی ایران تنها با تکیهبر اپوزیسیون خارجنشین پیش نرفته و نیاز به یک عامل یا عوامل ویژه در داخل نیز دارد. پوشش دیپلماتیک اسخاکه بهترین گزینه برای بازیابی شبکه در آن زمان بود.
واقعیت آن است که تجربه سالهای گذشته به سیستمهای اطلاعاتی غربی آموخته است که تکیه بر ضدانقلاب فراری در خارج از کشور بی فایده بوده و آنها به تنهایی امکان اجرایی طرحهای ضد امنیتی را ندارند، اپوزیسیون خارجی به دلایل مختلف توانایی سازماندهی در داخل را نداشته و تنها موجهای گذرا تولید میکنند، به عنوان مثال تمام قدرت آنها در حد تجمعی چون ماجرای کشف حجاب زنان در میدان هفتم تیر در سال ۸۵ است.
ازاینرو کمپینهایی چون یکمیلیون امضا برای تغییر در قانون حجاب (کمپین شیرین عبادی در سال ۸۰ تا ۸۶) و نیز کارزارهایی چون چهارشنبههای سفید (سال ۹۲ تا ۹۶) بهتنهایی موتور محرک تغییرات اساسی نبوده و باید یک نیروی مؤثر درونی با هدف اجتماعی سازی نیز به میدان فراخوانده شود.
در ارزیابی نهایی صورت گرفته؛ اصلاحطلبان با همان چپهای ستادی مستعدترین نیرو برای این اقدام بودند. آنها از یکسو انگیزه سیاسی، تبلیغاتی و انتخاباتی را داشتند و از سوی دیگر استعداد لازم را نیز برای پذیرش اندیشههای لیبرالیستی کسب کرده بودند. این گروه باپوست اندازیهای مکرر بهمرور رادیکالتر شده و نیروی بالقوه برای تحرکات میدانی است.
پاسکاریهای متعدد میان ضد انقلاب و چپهای ستادی در اجرای پروژههای مشترک/ یک روز سناریو چهارشنبههای سفید و روز دیگر کمپین محجبههای بی حجاب!
بر این اساس مهمترین بخش از پروژه تجاهر و اسلام زدایی نه به افرادی چون شادی صدر، شادی امین، مصی علینژاد یا شیرین عبادی بلکه به یک نیروی متخصص و کارکشته در جنگ روانی و سیاسی در داخل واگذار شد. اجرای کمپین تبلیغاتی با عنوان «من محجبه هستم؛ اما با گشت ارشاد مخالفم» با بهکارگیری مهرههایی چون فائزههاشمی، برخی از اعضای ستادهای انتخاباتی فتنهگران در ۸۸، اعضای حزب منحله مشارکت؛ شاخه جوانان حزب اتحاد باتجربه بهدستآمده در کمپین موج سوم در فتنه ۸۸ بخش نهایی پروژه هیفوس در ایران است.
فائزه هاشمی نمونهای از محجبههای مخالف گشت ارشاد!
تئوریزه کردن مباحثی چون «اصلاحات ساختاری» در برخی سفارتخانههای اروپایی پس از سفر اسخاکه به ایران اولین فاز از عملیاتی است که در ۴ سال گذشته بهتدریج به چپهای ستادی واگذارشده است. ماجرای دختران خیابانی در دیماه سال ۹۶ امکانسنجی این گروه از ظرفیتهای موجود برای عملیات اسلامستیزی در کشور بود؛ فاز دوم این اقدام هفته گذشته و پس از انتشار سازمانیافته یک ویدئو کلیپ کوتاه از نحوه برخورد پلیس در طرح ارتقاء امینت اجتماعی کلید خورده است. هدف نهایی این طرح غیر مسلح کردن پلیس در امکان برخورد با قانون شکنان است، در این جنگ ترکیبی دشمن، پیادهنظام خود را بهخوبی مسلح کرده است!